۱۳۸۹ شهریور ۲۶, جمعه

معرفی بعضی از خائنین به انسانیت !!

یکی دو نفر از خیانتکارترین متفکرین  به مذهب اسلام  ، یکی  دکتر شریعتی بود و آن دیگری دکتر سروش . بقیه یادمان نیس.!   و گویا  اقبال لاهوری هم نیز !

 

۱۳۸۹ شهریور ۲۴, چهارشنبه

یک توصیه ایمنی جدی ِ جدی !

برادران و خواهران ، پدران و مادران ، همسایگان و دوستان و آشنایان و همولایتیان و همکاران  و روستائیان و عشایر منطقه و دیگران ووو ...   لطفن و حتمن مراقب سلامتی خودتان باشید . زیرا تنها بیمارستان شهرمان بهیچ عنوان بیمار نمیپذیرد مگر در راهروهای بدون امکانات جانبی برای درمان تا  رها به امان الله شوید. چون  همه  اتاقهای بیمارستان لبالب پر از بیمار بوده و اتاق خالی وجود ندارد . این توصیه ایمنی بسیار جدی بوده و نامه ناقصالخلقه حقیر سر به پا تقصیر  در این ارتباط به خانم وزیر محترمه بهداشت را درزیر همین مطلب برای مطالعه می آورم . باشد که سببی اوفتد به خیر و میمنت و نیکی . گرچه عقل سلیم اندازه قامتش به این توهمات قد نمیدهد به علی . حالا از ما گفتن و از آنها نشنیدن . ایرادی که نداره ؟ داره ؟ خدا را هم که ندیدی . دیدی ؟ چه دیدی ؟

صادق اهری گفت...

خانم مرضیه وحیده دستجردی وزیر محترم بهداشت
سلامون علیکوم و رحمت ا...

عرض شود خدمتتان که حقیر چند روزیست که مواجه با مشکل تورم پا و ساق پاهایم شده و به دکتر متخصص و حاذق داخلی شهرمان مراجعه و ایشان بعد از آزمایشات و عکسبرداریهای متعدد و مکرر مرا مقرر کردند بصورت فوری در تنها بیمارستان 128 تختخوابی اهر بستری ، تا انشاالله درمان شوم

بنا به دستور شان ساعت 10صبح روز چهارشنبه به بیمارستان مراجعه و با ارائه برگ بستری به مسئول محترم تقاضای بستری شدن کردم که متاسفانه مسئول مربوطه اعلام کردند تمامی تختها پر است و شما ساعت 5/2ظهر برای بستری شدن تشریف بیاورید  شاید یکی عمرشان را داد به شما ( نعوذبالله ) و یا ایشالله شاید دیگری بهبودی حاصل کرد و ترخیص شد و تخت خالی برایتان گیر آمد .
اطاعت امر کرده و با پاهای لنگان و ورم کرده و کبود شده عازم منزل شدیم .
ساعت 5/2دوباره به بیمارستان مراجعه و با همان آقای محترم مواجه شده و با عرض پوزش مودبانه ایشان ! اعلام کردند باز هم تخت خالی نداریم و ادامه دادند که اگر وضع بیماریتان حاد است به تبریز تشریف ببرید و یا در راهروی بیمارستان جایتان دهیم . و اضافه کرد البته در تبریز حتمن تخت خالی پیدا خواهید کرد . وووو ...
.
جان مادرتان خانم وزیر بهداشت ، اگر شما جای من بودید چه کسی را دعا و یا احیانن نفرین ابدی اش میکردید .
خداوند این خدماتتان را نصیب آن گرگ بیابان که نه ، کفتار بیابان هم نکند .

گفتیم که گفته باشیم

رونوشت به: آقای مسعودی ریحان نماینده محترم مجلس شهرستان اهر و هریس جهت پیگیری و پاسخگویی و اقدام عاجل  و ضمنن انسانی
اجرکم عندالله ایشالله

با احترام : نامه یک شهروند نیمه چیز شده
مرتبط با موضوع : ظرفيت بيمارستان 128 تختخوابي اهر پاسخگوي نيازهاي منطقه نيست

 تصویر تزئینی است زیاد نگران نباشید

۱۳۸۹ شهریور ۲۲, دوشنبه

تفاوت کشورهای پیشرفته و عقب مانده ، تفاوت قدمت آنها نیست . هست ؟

 داشتیم نصف شب وبگردی میفرمودیم که به این ایمیل برخوردیم و بنا به درخواست فرستنده اش برای دوستان ( سِند آل ) فرموردیم . ولی از طرفی ایمیل همه دوستان را نداشتیم و از طرف دیگر گفتیم خوانندگان ناشناس وبلاگمان هم بی نصیب نگردنداز اینهمه فضلی که بدستمان داریم و گشایش به ید نکنیم !
پس مرور کنیم  ...
.
.
شايد كه عمل كنيم:

تفاوت كشورهاي پیشرفته و عقب مانده، تفاوت قدمت آنها نيست.
براي مثال كشور مصر بيش از 3000 سال تاريخ مكتوب دارد و عقب مانده است!

 اما كشورهاي جديدي مانند كانادا، نيوزيلند، استراليا كه 150 سال پيش وضعيت قابل توجهي نداشتند، اكنون كشورهايي توسعه‌يافته و پیشرفته هستند
 
 تفاوت كشورهاي عقب مانده و پیشرفته در ميزان منابع طبيعي قابل استحصال آنها هم نيست.


ژاپن كشوري است كه سرزمين بسيار محدودي دارد كه 80 درصد آن كوه‌هايي است كه مناسب كشاورزي و دامداري نيست اما دومين اقتصاد قدرتمند جهان پس از آمريكا را دارد. اين كشور مانند يك كارخانه پهناور و شناوري مي‌باشد كه مواد خام را از همه جهان وارد كرده و به صورت محصولات پيشرفته صادر مي‌كند.

 مثال بعدي سويس است.
 
 كشوري كه اصلاً كاكائو در آن به عمل نمي‌آيد اما بهترين شكلات‌هاي جهان را توليد و صادر مي‌كند. در سرزمين كوچك و سرد سويس كه تنها در چهار ماه سال مي‌توان كشاورزي و دامداري انجام داد، بهترين لبنيات (پنير) دنيا توليد مي‌شود.
 
 افراد تحصیل‌کرده‌اي كه از كشورهاي پیشرفته با همتايان خود در كشورهاي عقب مانده برخورد دارند براي ما مشخص مي‌كنند كه سطح هوش  و فهم نيز تفاوت قابل توجهي در اين ميان ندارد.
 
نژاد و رنگ پوست نيز مهم نيستند. زيرا مهاجراني كه در كشور خود برچسب تنبلي مي‌گيرند، در كشورهاي اروپايي به نيروهاي مولد تبديل مي‌شوند.
 
 پس تفاوت در چيست؟
 
 تفاوت در رفتارهاي است كه در طول سال‌ها فرهنگ نام گرفته است.
 
 وقتي كه رفتارهاي مردم كشورهاي پيشرفته و توسعه یافته را تحليل مي‌كنيم، متوجه مي‌شويم كه اكثريت آنها از اصول زير در زندگي خود پيروي مي‌كنند:
 

1.    اخلاق به عنوان اصل پايه
2.    وحدت
3.    مسئوليت پذيري
4.    احترام به قانون و مقررات
5.    احترام به حقوق شهروندان ديگر
6.    عشق به كار
7.    تحمل سختي‌ها به منظور سرمايه‌گذاري روي آينده
8.    ميل به ارائه كارهاي برتر و فوق‌العاده
9.    نظم‌پذيري


اما در كشورهاي عقب مانده تنها عده قليلي از مردم از اين اصول پيروي مي‌كنند.

ما ايرانيان عقب مانده هستيم نه به اين خاطر كه منابع طبيعي نداريم يا اينكه طبيعت نسبت به ما بيرحم بوده‌است.
 
ما عقب مانده هستيم براي اينكه رفتارمان چنين سبب شده‌است.
 
ما برای آموختن و رعايت اصول فوق فاقد اهتمام لازم هستيم.
 
اگر شما اين نامه را براي ديگران نفرستيد:
 
 اتفاقي براي شما نمي‌افتد،
گربه شما نمي‌ميرد،
از محل كارتان اخراج نمي‌شويد،
هفت سال بدبختي بر سرتان آوار نمي‌شود
و مريض هم نخواهيد شد.

اما اگر میخواهید تغییری ایجاد کنید،
 
اين پيغام را به گردش بياندازيد تا شايد تعداد بيشتري از هموطنانمان آن را بفهمند و عمل كنند
...

توضیح اینکه : حقیر بعلت تورم شدید پاها و زانوانم بمدت یکی دو هفته در بیمارستان بستری میشوم از امروز . توصیه ما اینست که یا فرهنگمان را بِلُنمبانیم و عوضش کنیم و یا یکی از اون فرهنگهای ناب و تو دل برو رو وارد کنیم تا ماهم  بله هم که !

تندرست و شادمان باشید ایشاللآه

۱۳۸۹ شهریور ۱۷, چهارشنبه

اگر افسانه نمیتوانی باشی ، پروانه باش


من  همیشهء بهار از روبروی کوچ ِ باغ ِ "دیده " ات  عبور میکنم  و شهد گلهایت را مینوشم . و هرگز تو  "داده" هایت را از من باز نمی ستانی  .

۱۳۸۹ شهریور ۱۳, شنبه

هویجوری ( وبلاگ برای همین کاراس دیگه !)

...
مخورصائب  ، فریب  ِ فضل ِ  زاهد را
که در گنبد ز بی مغزی صدا بسیار میپیچد
...

پی نوشت : میدانم تگها بیشتر از خود مطلب است . اما چه میشود کرد ، گاهی رگبار می آید با آب  سیل آسا و فراوان تا  ثمره های درختان را بر زمینش بکوبد و اگر زیاد بد جنس نبوده و انصافی کمی مانده به سبز ! سرش باشد همراه خود  ببرد بیاندازد نزدیکتر باز جای شکر دارد ! و بهتر است  ، اما اینکه دارئیت ِ کرتها را ببلعد و وامانده باغبان را مظلوم و مفلوکش  کند  با آنهمه زحمت شبانه روزی اش و اینهمه زندگانی اش را در هم کوبد و به گا دهد ( معذرت ) خودش کلی ناجوانمردیست . . کاش کلونی داشت تا درب  باغش را به هر کس و ناکثی باز نمیکرد . گر چه در این میان " چَپَر " هم حرفی برای گفتن داشت آنوقت . و ابرها بر این حرف لبخند میزدند لاجرم .